دامان زن |
خدا از خاک عشق تو رو سرشته همیشه وقتی صحبت از حق و منزلت زن در اسلام می شود, مساله وراثت را مطرح می کنند و از آن به عنوان حربه ای استفاده می شود که ارزش زن را در اسلام بکوبند و متاسفانه در اکثر موارد موفق هستند و بحث را به آن سمت پیش می برند. این در حالیست که پیامبر ما بارها گفته و تکرار کرده اند که "فاطمه پاره تن من است" و در قرآن کریم نیز ارج و منزلت فرزند دختر را در سوره کوثر می بینیم که: "[ای پیامبر] همانا کوثر را به تو اعطا کردیم." بسیار مایل بودم در چنین روزی کتاب "فاطمه, فاطمه است" را بخوانم, ولی آن را در لیست کتابخانه West memorial و North نیافتم. دوست عزیزی قول داده که از ایران برایم تهیه کند. حضرت زهرا (س)- آنگونه که از مرثیه ها بر می آید- زن مظلومه ای نبوده که بین در و دیوار گرفتار جور ظالم شود. شان و شخصیت حق طلب ایشان را باید از خطبه های روشنگر و بیانیه های آتشین, در رسوا نمودن تشنگان قدرت یافت- در حمایت و پشتیبانی از امیر مومنان علی علیه السلام و مادری و دلسوزی برای پدر در دوران کودکی یافت. به راستی که او "مادر پدرش" بود.
کتاب حج را می خواندم و به مطلبی رسیدم که از شان و مقام زن نوشته بود. از کتاب حج دکتر شریعتی: خانه کعبه! یک مکعب! همین! و چرا مکعب؟ و چرا اینچنین ساده, بی هیچ تشخصی, تزئینی؟ خدا بی شکل است, بی شبیه است و هر طرحی و هر وضعی که آدمی برگزیند, ببیند و تصور کند, خدا نیست. خدا مطلق است, بی جهت است, این تویی که در برابر او جهت می گیری; و اندیشه آدمی, بی جهتی را نمی تواند بفهمد. چگونه می توان بی جهتی را در زمین نشان داد؟ تنها بدینگونه که: تمامی جهات متناقض را با هم جمع کرد, تا هر جهتی, جهت نقیض خود را نفی کند, و آنگاه ذهن از آن به بی جهتی پی برد. تمامی جهات چند تاست؟ شش تا; ... و مکعب یعنی همه جهات; و همه جهات یعنی بی جهتی! و رمز عینی آن: کعبه! همه سویی با بی سویی, خدا! اما... شگفتا! کعبه, در قسمت غرب, ضمیمه ای دارد که شکل آن را تغییر داده است, بدان جهت داده است. این چیست؟ دیواره کوتاهی, هلالی شکل رو به کعبه. نامش حجر اسمائیل و حجر یعنی دامن! و راستی به شکل یک دامن است, دامن پیراهن, پیراهن یک زن! یک زن حبشی. کنیزی سیاهپوست! ... زنی که اسمائیل را به دنیا آورد. زنی که در نظامهای بشری, از هر فخری عاری بوده است. و اکنون خدا, رمز دامان پیرهن او را, به رمز وجود خویش پیوسته است, این دامان پیرهن هاجر است! دامانی که اسمائیل را پرورده است, اینجا خانه هاجر است. هاجر نزدیک پایه سوم کعبه, دفن است. شگفتا, هیچکس را- حتی پیامبران را- نباید در مسجد دفن کرد. و اینجا, خانه خدا, مدفن یک مادر؟ و ... بی جهتی خدا, تنها در دامن او, جهت گرفته است! کعبه, به سوی او, دامن کشیده است! میان این هلالی, با خانه, امروز کمی فاصله است. می توان در چرخیدن بر گرد خانه, از این فاصله گذشت, اما بی دامن هاجر, چرخیدن بر گرد کعبه- رمز توحید!- طواف نیست, طواف قبول نیست! حج نیست! فرمان است, فرمان خدا, تمامی مسلمین, همیشه روزگار, همه کسانی که به توحید ایمان دارند, همه کسانی که دعوت خداوند را پذیرفتند, باید, در طواف عشق بر گرد خدا, بر گرد کعبه, دامان پیراهن او را نیز طواف کنند! که خانه او, مدفن او, دامن او نیز مطاف است. جزئی پیوسته از کعبه است, که کعبه, این بی جهتی مطلق, تنها در جهت این دامن, جهت گرفته است, در جهت دامن پیراهن یک مادر خوب, دامان کعبه, مطاف ابدی بشریت! خدای توحید بر عرش جلال کبریایی خویش, تنها نشسته است, همه کائنات را به ماسوای خویش رانده است, در ماورای هر چه هست, تنهاست و در ملکوت خدایی اش, یگانه است. اما... انگار که از میان همه آفریده های خویش, در این لایتناهای آفرینش, یکی را برگزیده است, شریف ترین آفریده اش, انسان را. و از آن میان, زن را, و او را در کنار خویش نشانده است. او را در خانه خویش جا داده است, و یا, خدا, خود, به خانه او آمده است, همسایه او شده, همخانه او شده است, و اکنون, در زیر سقف این خانه, دو تا! یکی: خدا و دیگری: هاجر!
روز مادر بر شما و مادران شما مبارک روز مادر بر تمامی مادران مبارک باد.
تـویـی بالا تـرین معراج یک زن مادر تویی جون پناه من Jul.16/06 |